ما منتظر صبح شب یلداییم
دستی به دعا تا فرج فرداییم . . .
.
.
شب یلداست؛
شبى که در آن انار محبت دانه مى شود
و سرخى عشق و عاطفه ، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما
شبى که داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها
در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود . . .
.
سیاهی پیراهن عزای حسین بلندترین شب یلدای شیعه هاست
امشب از قصه ی غصه های کربلا بگیم . . .
.
.
باید به جای حافظ و سعدی لهوف خواند / دیگر برای ما شب یلدا نمانده است . . .
یا حسین
.
.
آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !!
بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی
بشمار ،تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی
بشمار ، تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی
فصل زردی بود ، تو چقدر سبز بودی ؟
جوجه ها را بعدا با هم میشماریم . . .
.
.
.
ما منتظر صبح شب یلداییم
دستی به دعا تا فرج فرداییم . . .
قرآن!
من شرمنده ام، اگر از تو آواز مرگی ساخته ام
که هروقت در کوچه مان نوایت بلند میشود؛
همه از هم می پرسند:
چه کسی مرده است؟!


شرح چگونگي شهادت، تشييع و دفن پيكر مطهر امام حسن مجتبي (ع)
بنا به قولهاي معتبر، امام حسن(ع) روز بيست و هشتم ماه صفر سال 49 هجري در سن 47 سالگي به خاطر خوردن زهر و مسموميت ناشي از آن به شهادت رسيد و در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد.
«شيخ كليني» از دانشمندان بزرگ شيعي كه كتابهايي در باب معرفي امامان دوازدهگانه شيعه دارد، از «ابوبكر حضرمي» نقل ميكند كه؛ «جعده» دختر «اشعثبن قيس كندي»، امام حسن(ع) را با زهر مسموم كرد. و نيز يكي از كنيزان آن حضرت را زهر داد و مسموم كرد، زهر را برگردانيد، ولي آن زهر در درون جان امام حسن(ع) جاي گرفت و مجروح كرد و آن حضرت بر اثر آن، شهيد شد.»
هنگامي كه امام حسن(ع) به شهادت رسيد، امام حسين(ع) او را غسل داد و كفن كرد و جنازه او را درون تابوت گذاشت و به محلي كه رسول خدا(ص) در آنجا بر جنازهها نماز ميخواند، حركت داد، و بر جنازه نماز خواند. اما اين اقدامها همراه با فشارهاي افراد منسوب به بنياميه بود، به نحوي كه آنها اجازه ندادند تا امام حسن(ع) در خانه حضرت رسول(ص) دفن شود و جسم پاك او را در قبرستان بقيع به خاك سپردند. اما اين كار نيز بدون حاشيهها نبود و ايادي دنياطلب معاويه، با شقاوت و بيرحمي اقدام به تيرباران جسد فرزند رسول خدا(ص) كردند؛ در حاليكه خود را مسلمانان واقعي ميناميدند.
با اين حال، تاريخ اسلام گواه است كه يكي از جنايات هولناك معاويه در طول حكومت خود، به شهادت رساندن امام حسن مجتبي(ع) بود و ردپاي اين جنايت هولناك در تاريخ، به طور آشكار ديده ميشود. جنايت به اين صورت شكل گرفت كه معاويه ضمن توطئهاي خائنانه و با بهرهگيري از دختر «اشعثبن قيس» (همسر امامحسن) او را مسموم و به شهادت رسانيد. چهره شيطاني و پيمانشكن، و دورويي و نفاق معاويه كه در طول حيات سياسياش فراوان خود را نشان ميداد در ضمن اين جنايت نيز روشنتر از هميشه در معرض ديد همگان قرار گرفت.
تاريخ، اين مطلب را با قوت هرچه بيشتر به اثبات رسانده است. با اين حال افراد متعصبي چون «ابنخلدون» كه از آبشخور آلوده بنياميه سيراب ميشد، جريان را بيپايه و ضعيف قلمداد كرده مينويسد: «آنچه درباره مسموم شدن حسنبن علي(ع) به وسيله معاويه نقل شده، روايتي است كه شيعه آن را ساخته و پرداخته است.» البته اين نظر خاص، ناشي از گرايشات خاص ديني «ابنخلدون» است كه او براي دفاع از چهرهاي مرموز و نامطلوب همچون معاويه مفاد تاريخ اسلام را عوض كرده است.
مظلوميت امام در جريان دفن آن حضرت بيشتر جلب توجه ميكند. هنگامي كه اهل بيت(ع) ميخواستند طبق وصيت آن حضرت، او را كنار قبر پيامبر(ص) دفن كنند، قدارهداران بنياميه به مخالفت برخاستند. در اين ميان «مروانبن حكم» از ميان آشوبگران فرياد برآورد: «در حالي كه عثمان در دورترين نقطه بقيع به خاك سپرده شد، گمان ميكنيد كه اجازه ميدهم حسنبن علي(ع) در خانه رسول خدا(ص) دفن شود؟!» پيشتاز آشوب، سوار بر مركبي، ادعاي مالكيت خانه را از طريق ارث كرده و ممانعت خود را تا پاي جان از دفن امام در آرامگاه رسول خدا(ص) اعلان داشت.
حتي كار از اين بالاتر گرفت و در نهايت شقاوت و سبعيت، جنازه امام را تيرباران كردند، تا جايي كه كفن آلوده به خون شد و مشايعتكنندگان مجبور به تعويض كفن شدند. سرانجام پس از اين كشمكشها، شهيد مظلوم را در بقيع به خاك سپردند.
در سوگ اين ريحانه رسول خدا(ص) طبق رواياتي كه رسيده، مردم مدينه ـ كه بيشتر آنها از فرزندان انصار بودند ـ به ماتم نشسته و بازارهاي مدينه را بستند. عمربن بشير همداني ميگويد: «از اسحاق پرسيدم: متي ذل الناس؟ چه موقع مردم ذليل شدند؟ پاسخ داد: حين مات الحسن و ادّعي زياد و قتل حجربن عدي؛ پس از شهادت امام حسن (ع) و استلحاق زياد و قتل حجربن عدي.»
منبع:farsnews.com
رحلت پیامبر اکرم (ص)
به گزارش نسیم صبا:در سال یازدهم هجرت رسول اکرم (ص) در آخرین سفرحج (در عرفه)، در مکه و در غدیرخم، در مدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران و یا در ضمن سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت خود خبر داد. چنان که قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود که پیامبر هم در نیاز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بیمارى و پیرى مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پیامبر اکرم (ص) یک ماه قبل از رحلت فرمود: «فراق نزدیک شده و بازگشت به سوى خداوند است. نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما مى گذارم و مىروم: کتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر برمن وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود».
در حجهالوداع در هنگام رمى جمرات فرمود: «مناسک خود را از من فرا گیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم و هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید».
روزى به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین و نگرانند. پیامبر در حالى که به فضل بن عباس و على بنابىطالب (ع) تکیه داده بود به سوى مسجد رهسپار گردید و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: «به من خبر داده اند شما از مرگ پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبرى بوده است که جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد».
روزی دیگر پیامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از یاران خود به قبرستان بقیع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: «کلید گنجهای ابدی دنیا و زندگی ابدی در آن، در اختیار من گذارده شده و بین زندگی در دنیا و لقای خداوند مخیر شدهام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجیح داده ام».
در چند روز آخر از زندگى رسول اکرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:
«اى مردم! آتش فتنهها شعله ور گردیده و فتنهها همچون پارههاى امواج تاریک شب روى آورده است. من در روز رستاخیز پیشاپیش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئید. آگاه باشید که من درباره ثقلین از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار میکنید، زیرا که خدای لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا دیدار کنند. آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای نهادم ( کتاب خدا و اهل بیتم ). بر ایشان پیشی نگیرید که از هم پاشیده و پراکنده خواهید شد و درباره آنان کوتاهی نکنید که به هلاکت میرسید».
آنگاه پیامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرین فرستاده الهی را بدرقه می کردند. در آخرین روزها پیامبر به علی (ع) وصیت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پیامبر آمیخته بود، پاسخ داد: «ای رسول خدا، میترسم طاقت این کار را نداشته باشم».
پیامبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیک کرد. آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.
فردای آن روز بیماری پیامبر (ص) شدت یافت اما او در همین حال نیز اطرافیان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد. سپس به حاضران فرمود: «برادر و دوستم را بخواهید به اینجا بیاید».
ام سلمه، همسر پیامبر گفت: «علی را بگویید بیاید. زیرا منظور پیامبر جز او کس دیگری نیست».
هنگامی که علی (ع) آمد، پیامبر به او اشاره کرد که نزدیک شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بیهوش شد. با مشاهده این وضع، نوادههای پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) به شدت گریستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند. علی (ع) خواست آن دو را از پیامبر (ص) جدا کند. پیامبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علی جان آن دو را واگذار تا ببویم و آنها نیز مرا ببویند، آن دو از من بهره گیرند و من از آنها بهره گیرم».
سرانجام پیامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
ادله شهادت پیامبر اسلام (ص)
چکیده
در این پژوهش به اثبات یکی از مهمترین وقایع تاریخی اسلام یعنی شهادت رسول خدا (ص) پرداخته شده است. و در آن سعی شده است از قرآن و کتاب های معتبر فریقین استفاده شود.
ابتدا نظر عامه در مورد شهادت پیامبر (ص) و مسموم شدن ایشان به دست زن یهودیه در خیبر بیان شده است وسپس به نقد آن پرداخته ایم. و در ادامه نظر شیعه را در این باره بیان شده است. و در پایان قاتلان آن حضرت معرفی شده اند.
کلید واژه : شهادت پیامبر اکرم (ص)، مسموم، سم خیبر، یهودیه، عایشه.
مقدمه
دین مقدس اسلام به اصول و فروع تقسیم می شود. فرق بین اصول و فروع این است که اصول دین مواردی هستند که هر کس به حسب امکان، باید با درک و بینش به آنها معتقد شود و نمی تواند بر اساس تردید و تقلید به آن دست یابد. این درک مربوط به قلب است و فروع دین التزام عملی به اصول دین است. یعنی: مکلف هم لازم است اعتقاد به وجوب نماز داشته باشد و هم به آن عمل نماید، به خلاف توحید که اعتقاد به آن کفایت می کند. در فروع دین اعتقاد تنها کافی نیست و انسان نمی تواند بگوید: من به نماز و روزه و خمس و زکات و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبرّی اعتقاد دارم ولی به آن عمل نمی کنم، چون اعتقاد تنها در فروع دین کافی نیست.
در مورد تمام فروع دین کتاب های مستقل و مفصلی نوشته شده است اما به موضوع تبرّی کمتر پرداخته شده است. تبرّی به معنای بیزاری جستن از دشمنان خداوند است که با توجه به شرایط، گاهی تنها وظیفه زبان و گاه وظیفه زبان و جوارح است. و بدیهی است که تبری جز با شناختن دشمنان خدا محقق نمی شود.
یکی از شیوه هایی که دشمنان، برای خاموش کردن نور خدا به کار می گرفتند، کشتن اولیا خدا بوده است که این روش بارها درباره اهل بیت (ع) به کار گرفته شده است. بنا بر این باید قاتلان ایشان را به خوبی بشناسیم تا بتوانیم از آنان تبری کنیم.
روایات متضافره ای که درباره شهادت همه معصومین رسیده است، ثابت می کند همه ایشان به شهادت رسیده اند و هیچ یک با فوت طبیعی از دنیا نرفته اند و پیامبر گرامی اسلام نیز از این عموم خارج نیستند.
متأسفانه به دلایلی کمتر به موضوع شهادت پیامبر اکرم (ص) پرداخته می شود با این که یکی از وظایف ما شناخت قاتل یا قاتلان ایشان است تا از آنان تبرّی کنیم.
از مشکلاتی که در راستای این تحقیق وجود داشت این بود که کتاب مستقلی در این باره نوشته نشده و منابع بسیار پراکنده بود.
موضوعاتی که لازم دیدیم در این تحقیق مورد بررسی قرار دهیم عبارتند از:
1، آیا شهادت پیامبر اکرم (ص) از قرآن قابل اثبات است؟
2، نظر عامه در مورد شهادت پیامبر اکرم (ص) چیست؟
3، نظر شیعه درباره مسموم شدن پیامبر اکرم (ص) در خیبر چیست؟
4، نظر شیعه درباره شهادت پیامبر اکرم (ص) چیست؟
5، قاتل یا قاتلان پیامبر (ص) چه کسانی بوده اند؟
بقیه را در ادامه مطلب مطالعه کنید...
شعر ((ای قلم سوز لرین ... ))
با صدای زیبای حاج ابراهیم رهبر
ای قلم سوزلَرین دَه اَثریوخ
آشنا دَن مَنَه بیرخَبَر یوخ
گَلدی بو جومعَه دَ گِشدی آلله
فاطمَه یوسیفینَّن خبر یوخ
یاندی پروانَه لَرشمعِ سوندی
آیریلیقدان اورَه قانَه دوندی
شَأنیدَه رُتبَه دَه بی بَدَل سَن
هرگوزَل دَن آقا سَن گوزَل سَن
کیم دییر آیریلیق در دَه سال ماز؟
عاشیقین صبرینی اَل دَن آلماز؟
ای گوزوم یول لارا باخ داریخما
گون همیشَه بولوت آت دا، قالماز
قونچَه گول لَر نَه اندازَه سُل سون
قلبیلَر قویما قانیلَه دُلسون
گَلدی بو جُمعَه دَه گَلمَدین سَن
گون سایِم جمعه ی دیگَر اولسون
ای "صفایی" هَلَه دُز فراقه
یول سالاخ بیزدَه بیردَه عراقَه
قلبیلَر غُصَّه دَن داغلی قالدی
یا امام زمان گَل اَمان دی
کربلا یول لاری باغلی قالدی
سروده : شجاع الدین صفری(صفائی)
شرح ماجرای خواندنی یک پینه دوز که امام زمان (عج) به سراغ او میرفت
از زبان مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهران:
در زمان کودکی من، مرحوم والد ما با یکی از اولیاء خاصّ خدا ارتباط داشت. تشرّف آن ولیّ خدا به حضور امام زمان«صلوات الله علیه»، قابل انکار نبود. ایشان یک مغازة پـینه دوزی هم در بازار داشت. حتّی ایشان میگفت: گاهی آقا شبهای جمعه یک دفعه می آیند، میفرمایند: بیا برویم کربلا زیارتی کنیم و برگردیم. با آقا میروم کربلا و بر میگردم. اینها خواب و قصّه و داستان نیست.
مرحوم والد ما میگفت: آقا تشریف میآورند پیش ایشان، نه این، خدمت آقا برود. پدرم گفت که از او پرسیدم: فلانی! گفت: بله! گفتم: چه شده است که ایشان تشریف میآورند آنجا پیش تو؟! گفت: اتّفاقاً خودم همین سؤال را از آقا پرسیدم که چطور شده که شما میآیید اینجا پیش من احوالم را میگیرید؟ ایشان به من فرمودند: برای خاطر اینکه در تو هیچ هوای نفس نیست. وقتی از حبّ به دنیا تخلیه شدی، ولی الله اعظم دستت را میگیرند..
مگر کسی که حبّ دنیا، چه مالش و چه جاهش پیکرهاش را گرفته باشد، میتواند خدمت امام زمان«صلوات الله علیه»، برسد تا حضرت ایصال به مطلوب بفرمایند؟!…
منبع:سایت عصر انتظار
می ترسم:
من از اشکی كه ميريزد ز چشم يار می ترسم
از ان روزی كه اربابم شود بی يار می ترسم
رها كن صحبت يعقوب و دوری و غم فرزند
من از گرداندن يوسف سر بازار می ترسم
همه گويند اين جمعه بيا، اما درنگی كن
ازاين كه باز عاشورا شود تكرار می ترسم...
اللهم عجل لوليك الفرج!

من
علفها را دیدم
سمت خدا می رفتند…
رو به دریاچه نور
همانجا که خورشید بیدار است
و دو دستان خدا باز
برای به آغوش کشیدن ها
و چه فرقی دارد
علفی هرز یا گلی از جنس بلور…
تا به سویش قدم برادری
پر میشوی از بوی خوش عطر خدا
امام زمان (عج) در کلام امام علی (ع)
وقتی امام زمان(ع) ظهور کند هواهاى نفسانى را به هدایت و رستگارى برمىگرداند در آن روزگارى که مردم هدایت الهى را به متابعت هواهاى نفسانى درآورده باشند. آراء و اندیشههاى مردم را تابع قرآن مى کند در آن روزگارى که آنها قرآن را تابع آراء و اندیشه هاى خود کرده اند او به شما نشان خواهد داد که عدالت در کشوردارى چگونه است.
خطبه یکصد نهج البلاغه درباره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) او مى باشد. امام علی(ع) در این خطبه می فرمایند:
ستایش مخصوص خداوندى است که فضل خویش را در مخلوقات منتشر ساخته و دست جود و سخایش را به سوى آنان گشوده، او را در تمام کارهایش مى ستائیم و براى مراعات حقوقش از او یارى مى طلبیم. گواهى مىدهیم جز او معبودى نیست و محمد(ص) بنده و فرستاده اوست. او را براى اجراى اوامر و بیان و فرمان و ذات و صفاتش فرستاد. او با امانت رسالت خویش را انجام داد و با راستى و درستى به راه خود رفت و پرچم حق را در میان ما به یادگار گذارد. پرچمى که هر کس از آن پیشى گیرد از دین خارج شود و آن کس که از آن عقب بماند هلاک گردد و هر کس که از آن جدا نشود به او رسد. راهنماى این پرچم با تانى سخن مى گوید و دیر به پاى مى خیزد، اما به هنگامى که به پا خواست به سرعت پیش مى رود و هر گاه شما تحت فرمان او درآمدید و رهبرى او بر شما مسلم شد، متأسفانه دوران او سپرى شده و مرگ او فرا مى رسد و بعد از او باید مدتى انتظار باشید تا اینکه خداوند شخصى را برانگیزد که شما را جمع کند و پراکندگى شما را به هم پیوند بخشد. به چیزى که نیامده دل نبندید و از آنکه گذشته است مأیوس و نگران نباشید؛ چه اینکه آن کس که پشت کرده ممکن است یکى از پاهایش بلغزد و دیگرى برقرار ماند، سپس هر دو با هم به جاى خود برگردند و برقرار مانند.[2] آگاه باشید آل محمد(ص) همانند ستارگان آسمانند که هرگاه یکى از آنها غروب کند ستاره دیگرى طلوع مىکند. گویا مىبینیم در پرتو خاندان پیامبر(ص) نعمتهاى خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو دارید رسیدهاید.
ادامه مطلب را هم مطالعه کنید...

هرکس تو را ندارد جز بی کسی چه دارد
جز بی کسی چه دارد هرکس تو را ندارد
اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
امروز می تونه
روز قشنگی باشه
اگر من
هنر این را داشته باشم
که قشنگ زندگی کنم.
زیبا ببینم،
زیبا نفس بکشم،
زیبا صبر کنم
و جز زیبایی
در کالبد خاکی این
دنیای فانی نبینم
چون،
اعتقاد به زیبایی خدا
و آنچه که خالقش هست
زندگی را زیبامیکند…
سلام
روزتون خیلی قشنگ…
"جهنم" مکانی جغرافیایی در جایی نیست!
بلکه حالتی از روح ناراضی است..
رضایت درون یعنی "بهشت"..
"آرامش" یعنی؟؟ هنر نپرداختن به مسائلی که حل کردنش سهم خداست..
لحظه هایتان لبریز از آرامش….
از کرامات حضرت رقیه (ع):
جناب حجه الاسلام و المسلمين آقاي سيد عسكر حيدري، از طلاب علوم دينيه حوزه علميه زينبيه شام چنين نقل كردند:
روزي زني مسيحي دختر فلجي را از لبنان به سوريه ميآورد.
زيرا دكترهاي لبنان او را جواب كرده بودند .
زن با دختر مريضش نزديك حرم با عظمت حضرت رقيه سلام الله عليها منزل ميگيرد،
تا درآنجا براي معالجه فرزندش به دكتر سوريه مراجعه كند،
تا اينكه روز عاشورا فرا ميرسد و او ميبيند
مردم دسته دسته به طرف محلي كه حرم مطهر حضرت رقيه سلام الله عليها آنجاست ميروند.
از مردم شام ميپرسد اينجا چه خبر است ؟
ميگويند اينجا حرم دختر امام حسين سلام الله عليها است .
او نيز دختر مريضش را در منزل تنها گذاشته درب اطاق را ميبندد،
و به حرم حضرت رقيه سلام الله عليها روانه ميشود
و گريه ميكند،به حدي كه غش ميكند و بيهوش ميافتد ...
درآن حال كسي به او ميگويد بلند شو برو منزل ...
حركت ميكند و ميرود درب منزل را ميزند،
.
ميبيند دخترش دارد بازي مي كند!
وقتي مادر جوياي وضع دخترش ميشود و احوال او را ميپرسد،
دختر درجواب مادر ميگويد وقتي شما رفتيد دختري به نام رقيه وارد اطاق شد
و به من گفت : بلند شو تا با هم بازي كنيم .
آن دختر به من گفت، بگو :
تا بتواني بلند شوي و سپس دستم را گرفت
و من بلند شدم ديدم تمام بدنم سالم است...
او داشت بامن صحبت ميكرد كه شما درب را زديد،
گفت : مادرت آمد .
سرانجام مادر مسيحي با ديدن اين كرامت از دختر امام حسين سلام الله عليها مسلمان شد ...
گزارشی خواندنی از اتفاقات اولین اربعین
هرساله پیادهروی اربعین یکی از بزرگترین اجتماعات بزرگ مسلمانان جهان است. اما این سنت حسنه چطور وارد شده و در اولین اربعین حسینی چه گذشته است؟
مجله مهر - حسن اجرایی: زیارت امام حسین علیهالسلام، ۴۰ روز پس از روز عاشورا، یکی از سنتهای برجسته در میان مردم، عالمان و بزرگان شیعه است. شکوه و عظمت زیارت اربعین تا آنجاست امام حسن عسکری علیهالسلام، آن را یکی از نشانههای پنجگانه مومنان میداند.
علاوه بر آنچه در حدیث امام حسن عسکری آمده است، امام صادق علیهالسلام نیز زیارتنامهای به صفوان بن مهران جمال تعلیم کرده است که با عنوان «زیارت اربعین» در کتب ادعیه آورده شده است.
رخدادهای اولین اربعین چه بود؟
شیخ مفید، شیخ طوسی و علامه حلی، ۲۰ صفر و روز اربعین را روز بازگشت نزدیکان امام حسین علیهالسلام، از شام به سوی مدینه میدانند. همچنین معتقدند در همین روز بود که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا، از مدینه به کربلا آمد و اولین زائر مزار امام حسین علیهالسلام بود.
بقیه را در ادامه مطلب مطالعه کنید...
ابتدا اربعین حسینی را به پیشگاه مقدس آقا امام زمان (عج) تسلیت عرض میکنم...
اربعین حسینی:
یک اربعین گذشته و زینب رسیده است
بالای تربتی که خودش آرمیده است
یا ایها الغریب سلام ای برادرم
ای یوسفی که گرگ پیرهنت را دریده است
ازشهر شامِ کینه، رسیده مسافرت
پس حق بده که چنین داغدیده است
احساس میکنم که مادرم اینجا نشسته است
در کربلا نسیم مدینه وزیده است
بر نیزه بودی و به سرم بود سایه ات
با این حساب کسی زینبت را ندیده است
این گل بنفشه های تن و چهره ی کبود
دارد گواه ، زینبتان داغدیده است
توطعم خیزران و سنگ ها و خواهرت
طعم فراق و غربت و غم را چشیده است
آبی به کف گرفته و رو سوی علقمه
با آه می رود سکینه و خجلت کشیده است
این دختر شماست که خواستند کنیزیش ....
لکنت گرفته است و صدایش بریده است
نیزه نشین شد حضرت سقا و اهلبیت
زخم زبان زهر کس و ناکس شنیده است
***
گفتی رقیه ... گفت نمی آیم عمه جان!
در شام ماند و شهر جدید آفریده است
خداوندا!... ازتو می خواهم
نه مثل مختار بعداز واقعه!
نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!
و نه مثل توابین بعد از واقعه!
بلکه مثل عباس(ع) درتمام واقعه!
مثل مسلم پیشتاز واقعه!
در رکاب کسی باشیم که به
انتظارش ایستاده ایم!
سخن بی تو مگرجای شنیدن دارد! / نفسم بی تو مگرنای دمیدن دارد!
علت کوری یعقوب نبی(ع) معلوم است / شهربی یارمگر ارزش دیدن دارد!
اللهم عجل لولیک الفرج.
شیخ قمی روایت کرده که :
كاروانی از سرخس به مشهد آمدند پابوس امام رضا علیه السلام،یه مرد نابینایی تو اونها بود، اسمش حیدر قلی بود(این ماجرا در فوائد الرضویه اومده)اومدند امام رو زیارت كردند،از مشهد خارج شدند،نزدیکی های مشهد اُطراق كردند،
شب جوون ها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم، خسته ایم، بخنیدیم صفا كنیم...
كاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون هی تكون میدادند، اینها صدا میداد، بعد به هم میگفتند، تو از این برگه ها گرفتی؟ یكی میگفت: بله حضرت مرحمت كردند، فلانی تو هم گرفتی؟ گفت: آره منم یه دونه گرفتم،
حیدر قلی یه مرتبه گفت: چی گرفتید؟ گفتند مگه تو نداری؟ گفت:نه من اصلاً روحم خبر نداره!
گفتند:امام رضا به ما برگ سبز داده!،گفت:چیه این برگ سبزها،
گفتند:امان از آتش جهنم،ما این رو میذاریم تو كفن مون،قیامت دیگه نمیسوزیم،جهنم نمیریم،چون از امام رضا گرفتیم،
تا این رو گفتند،دل كه بشكند عرش خدا میشود،این پیرمرد یه دفعه دلش شكست، با خودش گفت:امام رضا از تو توقع نداشتم،بین كور و بینا فرق بذاری،حتماً من فقیر بودم،كور بودم از قلم افتادم،به من اعتنا نشده،دیدن بلند شد راه افتاد طرف مشهد،
گفت:به خودش قسم تا نگیرم سرخس نمیآم، باید بگیرم، گفتند: آقا ما شوخی كردیم، ما هم نداریم...
هرچه كردند، دیدند آروم نمی گیرد، خیال می كرد كه اونها الكی می گویند كه این نره، جلوش رو نتونستند بگیرند،
شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدر قلی داره بر میگرده، یه برگه سبزم دستشه،
نگاه كردند دیدند «اَمانٌ مِّنَ النار،اَنا ابن الرسول الله»
گفتند: این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی؟
گفت:چند قدم رفتم، دیدم یه آقایی اومد، گفت: نمیخواد زحمت بكشی،من برات برگه آوردم،بگیر برو...
آقا جان میشه منم دعوت کنی پابوست؟
هر سال منتظر دعوتتم یا امام رضا (ع) ...
معلم انشا هیچوقت نگفت که از محبت به تو انشا بنویسیم
گله داریم که هیچ کس هیچوقت جغرافیای ظهورت را برایمان ترسیم نکرد
تاریخ غیبتت را برایمان شرح ندادند و نگفتن که چه کرده ایم
که اینگونه به تاریخ نبودنت عادت کرده ایم ...
معلم اجتماعی به ما نگفت که در اجتماع ما کسی هست که نظاره گر ماست !!!
به جان خودمان آقا ! نگفتن ...
وگرنه پیش رویت این همه گناه نمیکردیم ...
اشکها و خوشحالی های پدر و مادرمان ار کارنامه ی ثلث آخرمان هنوز یادمان نرفته
ای کاش یادمان میدادند که کسی هم هست که هرروز کارنامه اعمالتان را میبیند و از اعمال
ما شیعیان شاد و از گناهان ما گریان میشود...
و حالا همچون روزهایی که از نیامدن معلم سرکلاس خوشحال میشدیم
و مهم نبود که چرا نیامده ... و بهتر که امروز نیامده . . . !!!
در غیبتت " غـــــم هــــایتـــــــ را . . . غصــــــه هـــایتــــــ را " فراموش کرده ایم . . .
و سرگرم بازی های دنیا شده ایم . ..
السلام علیک یا قائم آل محمد
اللهم عجل لولیک الفرج
هیچ کس نیست در روز قیامت مگر اینکه آرزو می کند
ای کاش امام حسین علیه السلام را زیارت کرده بودم ...
... آن هنگامی که می بیند که با زوار امام حسین علیه السلام چه می کنند
و چقدر نزد خداوند مورد کرامت واقع می شوند.
【مَا مِنْ أَحَدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا وَ هُوَ یَتَمَنَّى أَنَّهُ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیهما السلام
لَمَّا یَرَى لِمَا یُصْنَعُبِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ مِنْ کَرَامَتِهِمْ عَلَى اللَّهِ.】
(وسائل الشیعه/ ج14/ص424)
زائرامام بودن لزوما به معنی کربلا رفتن نیست،
اگه توانایی کربلا رفتن نداریم ..
زیارت از دور هم قبول درگاه کریمان بزرگوار هست.
راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 پنس اضافه تر می دهد!
می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟
آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...
گذشت و به مقصد رسیدیم .
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد وگفت: آقا از شما ممنونم .
پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم
اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم .
با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسم!
تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .
من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!!
آیا می دانستید که سالهاست آب روانی در زیر حرم مطهر حضرت قمر بنی هاشم (س) جاریست؟
همان آبی که بر فرزندان پیامبر در ظهر عاشورا 14 قرن پیش بستند، امروز در حرم قمر بنی هاشم، به طرز معجره آسایی نابینا را بینا می کند، بیمار سرطانی را شفا می دهد و از 50 سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده می شود نه کم و نه زیاد میشود.شیخ عباس 74 ساله، که 36 سال خادم حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده، در مورد جریان آب دور قبر علمدار کربلا توضیحاتی داده است .
وی گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از 400 سال قبل که آب لولهکشی نبود این آب مرتب میجوشید و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج میشد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت مردم میآمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده میکردند که آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود.
اما یک فرد از خدا بیخبر آمد به بهانه اینکه تَرَکی در دیوار حرم اباالفضل پیدا شده گفت، میخواهم آزمایش کنم این آب از کجا میآید و بعد آن دو چشم را کور کرد و هر چه تلاش کردند، آن دو چشمه احیا نشد.
اما بعد از دو ماه آب دوباره بالا آمد و به سرداب رسید و آن آب چشمهای کور شده را شفا میداد .
از 50 سال قبل تا کنون این آب در یک سطح ثابت مانده و نه کم و نه زیاد میشود.
وی ادامه داد: شما به خوبی میدانید اگر آب به مدت 10 روز در یک جا بماند گندیده میشود، اما این آب با وجود اینکه در ورودی آن بسته شده مانند گلاب میماند و در اطراف قبر مطهر حضرت اباالفضل حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.
وی افزود: هم اکنون در بخش درب صاحبالزمان مرقد مطهر اباالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب میاید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بستهاند.
این آب چند ویژگی دارد: اول اینکه اگرچه راکد است، هرگز رنگ و طعم آن از دست نرفته و گندیده نشده است. ویژگی دوم آن که سطح آب بالاتر از قبر مطهر آقا ابوالفضل(ع) است آب از دیواره دور قبر به داخل نفوذ نمیکند.
منبع: سایت www.tebyan.net
امام علي عليه السلام نيز مي فرمايد: «يَظْهَرُ فِي آخِرِالزَّمانِ وَاقتِرَابِ السَّاعَةِ وَهُوَ شَرُّ الاَزمِنَةِ نِسْوَةٌ کَاشِفاتٌ عَارِياتٌ مُتَبَرِّجاتٌ مِنَ الدِّينِ دَاخِلاتٌ فِي الفِتَنِ مَائِلاتٌ اِلَي الشَّهَواتِ مُسرِعاتٌ اِلَي اللَّذَّاتِ مُستَحِلّاتٌ لِلْمُحَرَّمَاتِ فِي جَهَنَّمَ خَالِداتٌ»؛ [2] «در آخِرُالزّمان و نزديک شدن قيامت – که بدترين زمان ها است – زناني ظاهر مي شوند که برهنه و لخت هستند! زينت هاي خود را آشکار مي سازند، به فتنه ها داخل مي شوند و به سوي شهوت ها مي گرايند!به سوي لذت ها مي شتابند، حرام هاي الهي را حلال مي شمارند و در جهنم جاودانه خواهند بود».
[1] حراني، تحف العقول، ص 49.
[2] من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 390.
از آیت الله بهاءالدینــی رحمه الله علیه پرسیدنــد :
حضرت مهدی(عج) در سال 255 هـ . ق به دنیا آمدند و با توجه به این که الآن در سال 1428 هـ . ق هستیم عمر حضرت در نیمه شعبان امسال، 1173 سال میباشد.
امام زمان(عج) بعد از شهادت پدرش هنگامی که برای نماز جنازه او حاضر شدند مردم او را مشاهده کردند در حالی که طفلی گندم گون بود و موهای فر داشت و بین دندان های جلوی او باز بود.[1]
در مورد قیافه و شکل و شمایل ظاهری حضرت به طور کلی دو دسته روایت وجود دارد:
الف. روایاتی که مطلق است و سنّی را بیان نمیکنند و فقط جوان بودن حضرت را متذکر میشود:
1. «شابٌ بعد کبر السن»[2] جوان است با این که سن او زیاد است.
2. «رجوعه من غیبته بشرخ الشباب»[3] در بهترین مرحلهی جوانی ظهور میکند.
3. «فی سن الشیوخ و منظر الشباب»[4] در سن کهن سالان و سیمای جوانان.
ب. روایاتی که علاوه بر تأکید بر جوانی، سن و سال را هم مشخص میکند.
1. «فی صورة فتیَ موفق ابن ثلاثین سنه»[5] با چهرهی جوانی کامل به سن سی سالگی.
2. «فی صورة شاب دون اربعین سنة»[6] با چهرهی جوانی کمتر از چهل سالگی.
3. سناش زیاد و چهرهاش جوان است به گونهای که در نظر بیننده چهل ساله یا کمتر مینماید و از نشانههای ایشان آن است که تا زمان وفات پیر نمیشود.[7]
شیخ طوسی از برخی از کسانی که حضرت را در طول غیبت صغری مشاهده کردند نقل می کند که آن حضرت جوانی زیبارو ، با بویی معطر ، و هیبتی عظیم بود. راوی می گوید: « هنگامی که سخن می گفت، کسی را بهتر از او در سخن گفتن ندیدم.»[8]
در روایتی دیگر آمده: «قد او نه طولانی است و نه کوتاه ، بلکه معتدل القامه است . سر مبارکش گرد و پیشانی اش پهن است. بینی او کشیده و گونه های او صاف و بر گونه راستش خالی است.»[9]
لازم است در مورد سن و چهره ظاهری حضرت، نکاتی چند را متذکر شویم:
1. میدانیم که سن حضرت بیش از هزار سال است و روایاتی که سن ایشان را بین 30 تا 40 سال بیان کرده منظور این است که در زمان ظهور چهره و سیمای نورانی حضرت در این سن است و اختلاف سن در این موضوع موجب تضاد نمیباشد، زیرا این اعداد نشانگر سن انسان کامل و جوان است.
از حضرت امام رضا(ع) نقل شده که فرمود: علامت او این است که او از حیث سن پیر است ولی در ظاهر جوان نشان داده می شود، به حدی که هر گاه کسی به او نظر می افکند گمان می کند که او سی ساله یا کمتر است. و از جمله علامات او آن است که به مرور ایام و شبها پیر نمی شود تا آن که مرگ او را فرا رسد.» [10]
2. البته داشتن عمر طولانی سابقه دارد و اختصاصی به حضرت مهدی ندارد و افرادی مثل نوح (950 سال) در قرآن آمده و یا حضرت خضر نبی که هزاران سال عمر کرده و هنوز زنده است و یا لقمان ابن عاد (3500 سال) و لقمان حکیم(4000 سال) یا زنده بودن حضرت عیسی(ع) از معمرین شمرده شده اند و توجیه علمی آن ، این است که پیری و مرگ در اثر عوامل فرسایشی است و اگر آن عوامل نباشد شخص جوان میماند.[11]
پیوست ها:
[1] نک: موعود شناسی ص 437.
[2] بحارالأنوار 51 217 باب 13- ما فیه ع من سنن الأنبیاء.
[3] غیبت طوسی، ص 421.
[4] اکمال الدین، ج 2، ص 376.
[5]بحارالأنوار 52 287 باب 26 یوم خروجه و ما یدل علیه.
[6]اکمال الدین، ج 1، ص 316.
[7]اکمال الدین، ج 2، ص 65۲.
[8] نک: موعود شناسی ص 437 .
[9] همان.
[10]موعود شناسی ص 555.
[11]ر.ک: عدالت گستر جهان، ابراهیم امینی.

40 حدیث درباره مهدی (عج) از پیامبر
تعداد بشاراتى كه از پيامبر اكرم ( ص) درباره حضرت مهدى (ع) وارد شده ، بيش از آن است كه در اين مختصر گنجانده شود، ما از ميان اين احاديث تنها به ذكر چهل حديثى كه حافظ ابونعيم اصفهانى (متوفى 430هـ ) در كتاب اربعين حديث فى المهدى ذكر المهدى و نعوته و حقيقة مخرجه جمع آورى كرده ، اكتفاء مى كنيم.
مرحوم على بن عيسى اربلى در كتاب كشف الغمه مى نويسد: چهل حديث درباره مهدى موعود به دست آورده ام كه حافظ ابونعيم
اصفهانى آنها را جمع آورى كرده و من هم به ترتيبى كه او ذكر نموده ، مى آورم ولى از ميان سلسله سند فقط شخص راوى كه از
پيغمبر روايت نموده است، نام مى بريم :
حديث1- رفاه مردم در عصر امام زمان :
ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود : يكون من امتى المهدى ان قصر عمره فسبع سنين و الافثمان و الافتسع يتنعم امتى فى زمانه نعيما لم يتنعموا مثله قطّ البر و الفاجر يرسل السماء عليهم مدراراً و الا تدخر الارض شيئاً من نباتها . مهدى از ميان امت من برخاسته شود مدت سلطنت او هفت يا هشت يا نه سال مى باشد ، همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان در رفاه زندگى نمايند كه قبل از وى هيچ بّر و فاجرى بدان نرسيده باشند، آسمان باران رحمت خود را بر آنان مى بارد و زمين از روئيدنيهاى خود چيزى فرو گذار نمى كند. |
حديث2- عدل مهدى (عج) :
ابوسعيد مى گويد پيغمبر فرمود: تملاء الارض ظلماً و جوراً فيقوم رجل من عترتى فيملاءها قسطاً و عدلاً يملك سبعاً او تسعاً . زمين پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قيام كند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت يا نه سال سلطنت نمايد. |
حديث3:
و باز نقل كرده كه پيغمبر(ص) فرموده : لا تنقضى الساعة حتى يملك الارض رجل من اهل بيتى يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً يملك سبع سنين . قيامت منقضى نخواهد شد تا اين كه مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و او زمين را پر از عدل و داد كند ، چنان كه پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است . |
ادامه را در ادامه مطلب مطالعه کنید.
احادیثی از امام مهدی (عج) علیه السلام
امام مهدى عليه السلام در زيارت ناحيه مقدّسه : لأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ؛
امام مهدى عليه السلام در زيارت ناحيه مقدّسه : هر صبح و شام بر تو گريه و شيون مى كنم و در مصيبت تو به جاى اشك ، خون مى گريم .
امام مهدى عليه السلام : كان [الإمامُ العَسكَري عليه السلام] نُورا ساطِعا و قَمَرا زاهِرا اختارَ اللّه ُ لَهُ ما عِندَهُ فَمَضى عَلى مِنهاجِ آبائِهِ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ ؛
امام مهدى عليه السلام : او نورى فروزان و ماهى درخشان بود كه خداوند آنچه را نزد خود بود براى او برگزيد . او راه و روش پدران بزرگوار خود را گام به گام دنبال كرد تا رحلت فرمود .
امام مهدى عليه السلام : منم كه زمين را از عدالت لبريز مى كنم ، چنان كه از ستم آكنده است .
امام مهدى عليه السلام : زمين از حجّتى آشكار يا نهان خالى نيست .
برای فهم پاسخ این سوال دونکته حائز اهمیت است:
الف: تمام احکام الهی که براساس حکمت و برای خیر ومصلحت ما وضع شده است؛ در کم
وزیاد باید رعایت شود. یه این مثال دقت کن:خون نجس است. یک سطل خون نجس است،
یک کاسه خون ،یک استکان،یک قاشق وحتی سرسوزن خون هم نجس است. سرقت مال
مردم حرام است ودراین مساله تفاوتی بین یک کیسه گندم ویک مشت گندم وجود ندارد.
حتی برداشتن یک دانه گندم بدون رضایت صاحبش حرام است. غذاخوردن برای شخص
روزه دار درماه مبارک رمضان حرام است وروزه را باطل می کند. حتی اگر یک دانه
برنج را عمدا فرودهد،روزه اش باطل است. مساله پوشش هم همینطور است و وقتی
ظاهر بودن موهای سر درمقابل نامحرم حرام است، چه تمام سر چه کمی ازآن وچه حتی
یک تارموهم حرام ست.
ب: تمام کارهای خطا ونادرست ازکم شروع می شود واصولا شیطان بسیار با
حوصله وپر طاقت است. ابتدا گناه وخطای بسیارکوچکی را پیشنهاد می کند وهنگامی
که جواب مثبت شنید قدم بعدی را برمی دارد. خواهرم از خودت می پرسم: اگر روزی
ببینی فرزند کوچکت می خواهد فقط یک پک سیگار بزند چرا اورا منع می کنی؟
مگر یک پک سیگار چقدرضرر دارد؟ حتما می گویی مساله یک پک نیست.
بعدازآن هوس می کند یک سیگار بکشد وبعد یک بسته،وپس از مدتی دنبال منقل و
وافور خواهد رفت. آری درست فهمیدی، درمقابل هرچه نادرست وخطاست بایداز اولین
قدم ایستاد و ازهمان اندک پرهیز نمود، وگرنه قدم های بعدی ناگزیر برداشته خواهد شد.
آتش ابراهیم را نمیسوزاند
دریا موسی را غرق نمیکند
یوسف را در چاه می اندازند سر از خانه عزیزمصر درمیاورد
تو نگران چه هستی…!؟
وقتی خدا نخواهد هیچ کس به تو نمیتواند آسیب برساند.
این جمعه هم رو به پایان است...

اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی، بوته ای در دامنه ای باش
ولی بهترین بوتهای باش كه در كناره راه میروید
اگر نمیتوانی نهنگ باشی، فقط یك ماهی كوچك باش
ولی بازیگوشترین ماهی دریاچه
همه ما را كه ناخدا نمیكنند، ملوان هم میتوان بود
كارهای بزرگ
كارهای كمی كوچكتر
و آنچه كه وظیفه ماست
چندان دور از دسترس نیست
اگرنمیتوانی شاه راه باشی، كوره راه باش
اگر نمیتوانی خورشید باشی، ستاره باش
با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند
هر آنچه كه هستی ، بهتریـنـش باش ...
آخرين نشانه !!
"ابوالاديان" صدايش می زدند. خدمتكار امام حسن عسكری(علیه السلام) بود و نامههای او را به شهرها می برد.
در آن مدتی كه امام بيمار شده بود، او هم مثل ديگران نگران و غمگين بود.
آن روز حضرت صدايش كرد و نامههايی را كه برای بعضی از شيعيان شهرهای ديگر نوشته بود، به دستش داد و فرمود: «اين ها را به دست صاحبانشان برسان. پانزده روز ديگر اين جايی و وقتی نزديك خانه شدی، صدای گريه و شيون از خانهام خواهی شنيد و می بينی كه پيكر مرا برای غسل و كفن می برند.»
ابوالاديان غمگين شد. بار ديگر به ياد موضوع جانشينِ امام افتاد. پرسيد: «آقای من! اگر اين اتفاق غم بار رخ ميدهد، پس برايمان بگوييد كه امام بعد از شما كيست؟»
امام سر بلند كرد، فرمود: «تو كار خود را انجام بده! هر كس در بازگشت، پاسخ نامهها را از تو خواست، او جانشين واقعی من است.»
ابوالاديان نشانههای بيشتری خواست.
امام فرمود: «نشانه ديگر اينكه هر كه بر پيكر من نماز خواند، او امام بر حق است و هر كه «هميان» يا بستة خاصی را ـ كه از جايی خواهد رسيد ـ خواست، او جانشين من است.»
بقیه را در ادامه مطلب مطالعه کنید...
.: Weblog Themes By Pichak :.